![]() |
ندای اذانی که ناجی رزمنده شد
تمام توانم را به کار برده بودم و دیگر تاب و توانی نداشتم. همان لحظه از هوش رفتم. به هوش که آمدم حدس زدم ساعت چهار یا پنج بعد از ظهر است. نمی دانم چرا؟ ولی گویی کسی به من گفت: اذان بگو! شروع کردم به اذان گفتن با همه وجود و تا آنجا که نا داشتم فریاد زدم. |
![]() |
راهبرد دفاعی جمهوری اسلامی ایران در دفاع مقدس |
![]() |
عطر نیمه شب |
![]() |
بدرقه باشکوه مسیح کردستان |
![]() |
شکستن مقاومت سرسختانه بعثی ها در خونین شهر |
![]() |
مجاهدت های سرسختانه رزمندگان در راه فتح خرمشهر |
x □ - » |